- هدفمندى
جستوجوى موفقيت، هميشه با هدفى آغاز مىشود. همه ما به هدفى نياز داريم تا بتوانيم به سوى آن نشانه رفته، براى رسيدن به آن حركت كنيم. به نظر مىرسد بسيارى از مردم، مثل افرادى كه در خواب راه مىروند، در زندگى، سرگردان هستند. آنها تمام روز، هفته و سال را در سرگردانى به سر مىبرند. هر روز از خواب بيدار مىشوند، غذا مىخورند، لباس مىپوشند، مشغول كارهاى جدى يا غیر جدی مىشوند، دوباره غذا مىخورند و همينطور زندگى سپرى مىشود.
به نظر مىرسد بيشتر مردم، بىاختيار در اين شرايط قرار گرفتهاند و بدون اينكه توجه دقيقى داشته باشند، به يكديگر ظلم روا مىدارند و به تعبير خود، زرنگى مىكنند. تمام اینها بدون يك هدف مشخص و ارزشمند است. نوعى سرگردانى و بىهدفى آنان را احاطه كرده است؛ چه اينكه اگر سؤال شود:
منظور و هدف شما از انجام دادن اين كارها چيست؟ جواب قابل قبولى ندارند.
شايد شما نيز با نگارنده هم عقيده باشيد كه اينگونه زندگى كردن، ارزش چندانى ندارد. انسان موجودى عاقل و باشعور است و بايد كارهايش خردمندانه و منطقى باشد تا هم از زندگى لذت واقعى ببرد و هم در راستاى هدفى ارزشمند گام بردارد تا گرفتار سرگردانى و حسرت نشود. ميشل مونتين مىگويد: «روحى كه هدف ثابتى ندارد، سرگردان است».
اگر هر فردى تمام قواى خود را در مسئلهاى مهم و با هدفى معين به كار گيرد، بىترديد، شاهد پيروزى و موفقيتهاى زيادى خواهد بود. قهرمان شدن در ورزش، موفقيت در تحصيلات عالى، مهارت ويژه در كار فنی، بالندگى و نوآورى در شغل و حرفه، نامدارى در اكتشاف و اختراع و از همه مهمتر موفقيت در خودسازى، همه و همه در گرو هدفى مشخص و تلاش در راستاى آن هدف است.
براى نجات از سردرگمى و به منظور ارائه راهكارى كاربردى، نكاتى را يادآور مىشويم:
ـ ابتدا معلوم كنيد از زندگى چه مىخواهيد (مشخص كردن هدف)؛
ـ افكار خود را در مورد هدف متمركز كنيد (انديشه و فكر در مورد هدف)؛
ـ سعى كنيد اهداف بلندى داشته باشيد و اهداف كوچكتر را در راستاى رسيدن به آن قرار دهيد (اهداف بزرگ داشتن)؛
ـ به سعى و تلاش خود متكى باشيد و يقين داشته باشيد كه مىتوانيد؛
ـ از شكست نهراسيد و آن را تجربه راه خود قرار دهيد؛
ـ از هر كار عجولانه، كوركورانه، احساسى و بدون تأمل پرهيز كنيد؛
افراد موفق، در زندگى خود هدفمند، هدفدار و هدفمدار هستند؛ يعنى براى هدف خاصى تلاش مىكنند و هدف، نقطه و موقعيت مطلوبى است كه درصدد رسيدن به آن هستند. حال، مهم چگونگى انتخاب هدف است. به عبارت ديگر، هدفها چگونه بايد انتخاب شوند؟
انتخاب هدفها دقیقاً به ارزشها و باورها بازمىگردد. كسى كه ماديات برايش ارزش است، رسيدن به ماديات هدف او خواهد بود و كسى كه مقام و مدرك تحصيلى عالى برايش ارزش باشد، نائل شدن به آن، مقصود او خواهد بود.
- اعتماد به نفس
دومين عاملى كه در موفقيت و پيروزى انسان نقش قابل توجهى دارد، اعتماد به نفس است. از آنرو كه از مفهوم اعتماد به نفس برداشتهاى متفاوتى شده است، در ابتدا به تبيين اين واژه مىپردازيم.
دو مفهوم «اعتماد به نفس» و «عزت نفس» قرابت معنايى و رابطه مستقيم و مثبتى با هم دارند و به زبان علم آمار، همبستگى مستقيم دارند؛ به گونهاى كه با افزوده شدن يكى، ديگرى هم زياد مىشود و بهعکس؛ اما اين دو مترادف نيستند. ارزيابى ما از خود پنداره خويش، بر حسب ارزش كلى آن، عزتنفس ناميده مىشود. به عبارت ديگر، عزت نفس، ميزان ارزشى است كه ما براى خود قائل هستيم.
«اعتماد به نفس نيز يعنى شخص احساس كند داراى توانايى و كفايت است». البته لازم به تذكر است كه گاهى منظور از عزت نفس در محاورات عرفى، مناعت طبع اقتصادى است كه مراد ما در اين مقام همان تعريفى است كه در بالا بيان شد. به اعتقاد روانشناسان، اعتماد به نفس، اساس هر رستگارى و پيشرفتى است. با اعتماد به نفس، عزم انسان راسخ مىشود و در صورت اتكا به ديگرى، ضعيف مىگردد. مساعدتهايى كه از خارج به شخص مىرسد، غالباً پشتكار و قوه مجاهدت را سست مىكند؛ زيرا در اين صورت، انسان انگيزهاى براى سعى و كوشش نمىيابد.
اعتماد به نفس، در زندگى انسان نقش كليدى و اساسى دارد. اعتماد به نفس، ما را به كارهاى مطلوب و بزرگ و رويارويى با مشكلات برمىانگيزد و ماهيت ايجابى دارد. اعتماد به نفس، انسان را در بحرانهاى زندگى ثابتقدم كرده، باعث مىشود فرد بحرانها را حل كند و از موضع خود عقبنشينى نكند.
عوامل و زمينههايى وجود دارند كه باعث تقويت اعتماد به نفس در افراد مىشوند:
الف) دورى از تظاهر: اولين گام براى ايجاد اعتماد به نفس، دست برداشتن از تظاهر است. بايد تلاش كنيم اعتماد به نفس خود را بيشتر از آنچه واقعاً هست، جلوه ندهيم؛ يعنى با خودمان روراست و صادق باشيم و بر اساس توانمندى واقعى خودمان تصميم بگيريم. از آرزوهاى بزرگ و رؤياهاى دستنيافتنى دست برداريم و دنبال كارهايى برويم كه دستيابى به نتيجه آن بسيار آسان است. البته بايد همت خود را نسبت به امكاناتى كه داريم بلند كنيم و به حداقلها اكتفا ننماييم.
ب) تقويت عزت نفس: عزت نفس، همبستگى بسيارى با اعتماد به نفس دارد. هر اندازه عزت نفس انسان، بالاتر و قوىتر باشد، يعنى فرد براى خود ارزش قائل باشد، از اعتماد به نفس بالاترى برخوردار مىشود. براى تقويت عزت نفس، مىتوان به مثبت نگری پرداخت و به جنبههاى مثبت و ارزشمند شخصيت خويش و توانمندىهاى خود توجه كرد و جنبههاى منفى را ناديده گرفت. براى مثال، اگر شما به توانمندى و لياقتهايى كه در امور مختلف داريد، مانند قوى بودن خود در رياضى، شيمى، ورزش، كارهاى فنى، رايانه و مانند آنها، توجه كنيد، احساس توانايى و ارزشمندى و مفيد بودن مىكنيد و در نتيجه، به عزت نفس بالا دست يافته، در سايه آن به اعتماد به نفس مىرسيد.
وقتى انسان جنبههاى منفى شخصيت خود را ناديده مىگيرد ـ هرچند به صورت موقت ـ و فقط به ابعاد مثبت و شايستگى خود توجه مىكند، اين احساس به او دست مىدهد كه فرد مفيد و برازندهاى براى جامعه و همنوعان خود است. البته بايد توجه داشت اين روحيه، تكبر و غرور نيست كه مذموم باشد، بلكه دقت و تمركز در توانمندى واقعى خويش است كه فرد تا به حال از آنها غفلت كرده بود.
ج) رسيدگى به خويشتن: اعتماد به نفس تا حد زيادى به ميزان سلامتى جسمانى و روانى بستگى دارد. بىتوجهى به سلامتى روحى و جسمى خود، نشاندهنده اين است كه شما خودتان را دوست نداريد. كسانى كه نسبت به خويشتن چنين محبت و توجهى ندارند، نيازمند پر شدن اين خلأ از ناحيه ديگران هستند و اين يعنى ضعف اعتماد به نفس.
د) زندگى در محيط مطلوب: در دوران نوجوانى و جوانى، عوامل متعددى مانند جايگاه اجتماعى، جنسيت، نژاد و مقبوليت اجتماعى در عزت نفس و اعتماد به نفس افراد نقش دارند. از آنروى كه رابطه فرد در اين سنين با افراد جامعه بيشتر است و به تعبير ديگر، حرمت خود آنان در يك زمينه اجتماعى رشد مىيابد، جايگاه فرد در يك گروه خاص، عامل مهمى در رشد مفهوم «خود» و «حرمت خود» به شمار مىرود.
ه) تحسين خويشتن: افزون بر عوامل محيطى، برخى عوامل درونى كه به خود فرد و تفسير و تحليل او از خود و توانمندىهاى خويشتن مربوط مىشود نيز در شكلگيرى اعتماد به نفس مؤثر است. بندورا، يكى از روانشناسان معاصر، مىگويد: آن دسته از افرادى كه به خاطر موفقيت، به تحسين و تمجيد از خود مىپردازند، به احتمال فراوان به «حرمت خود» بالا و پايدار دست مىيابند. همه انسانها نقاط ضعف و قوت دارند و در برخى موقعيتها، بهتر از ساير موقعيتها عمل مىكنند، اما افرادِ داراى عزت نفس بالا سعى مىكنند بيشتر بر شايستگى و آنچه از آن برخوردارند، توجه كنند و شايد همين ويژگى، يكى از عوامل مؤثر در رشد عزت نفس و اعتماد به نفس آنان باشد. تحقيقات تجربى نيز نشان مىدهند عزت نفس تا حدودى از حوادث و رخدادهاى زندگى و برداشتى كه از آنها داريم، تأثير مىپذيرد.
سید امیر حسینی