یکی از اساتید من تعریف می کرد در زمانهای قدیم موقعی که کلاس اول دبستان در تبریز بوده تابستان که تعطیل می شدند رسم بر این بوده که یه سینی بزرگ مسی بر می داشتند و توش بامیه میفروختند به قیمت یک قرون منظور همان یک ریال است ایشان می گفتند وقتی مدرسه تعطیل می شد پدرشون ۵۰ریال بهشون پول می دادند به همراه یک سینی مسی بزرگ.
ایشان می رفتند قنادی وبا ۵۰ ریال بامیه می خریدند این ۵۰ ریال را قنادی به ایشان ۱۵۰ عدد بامیه میداد و تعریف میکننند همونجا توی قنادی حدود ۱۰ تا بامیه را می خوردند و بعد بامیه ها را می آوردم تو خیابون و کوچه ها و داد میزدند بامیه یک قرون و تا غروب همه بامیه ها رو می فروختند
و هر جا هم که خسته می شدند خودشان کلی بامیه می خوردند
وقتی غروب بر می گشتند خانه ۷۵ ریال به پدر برمی گردوندند و خیلی هم خوشحال بودند و پدرهم خیلی خوشحال که آفرین تونستی ۲۵ ریال سود ببری و ۵۰ ریال رو بکنی ۷۵ ریال ولی غافل از آنکه سودی که باید میبردند ۱۰۰ ریال بوده نه ۲۵ ریال
چون ۱۵۰ عدد بامیه خریده بود
این داستان الان در رابطه با خیلی از شرکتهای ما صدق میکند
خوشحالیم که داریم سود می بریم ولی در حقیقت با هزینههای حساب نشده و هزینههای زیادی که داریم انجام می دهیم سود اصلی را دارند از بین میبرند و در حقیقت احساس میکنند که شرکت موفقی هستند و دارند درست کار می کنند
اگر ما بخواهیم این شرکتها را بررسی نماییم و درآمد و هزینه ها را به صورت یک حسابداری کاملا سیستماتیک بررسی نماییم میبینیم و متوجه میشویم که آنها دارند منابع خودشان را هدر میدهند و تنها با سود اندکی که دارند
احساس موفقیت می کنند
نظر شما چیست ؟؟
سید امیر حسینی
AmirHosseini.com